عروسک های جاودانه

عروسک های جاودانه

عروسک ها چنان شما را به هیجان میاورند که معروف ترین بازیگر ها نمی توانند
عروسک های جاودانه

عروسک های جاودانه

عروسک ها چنان شما را به هیجان میاورند که معروف ترین بازیگر ها نمی توانند

عید مبعث

اول از همه عید مبعث و تولد مبارک رسول اکرم(ص) بهترین مخلوق خداوند بر همه ی دختران چادری و باحجاب و پسران نمازخوان تبریک می گویم.


و بعد هم کلاه قرمزی ویژه عید مبعث هم روز جمعه ساعت 21:30 با ماجراهای تازه و عروسک های دوست داشتنی به خانه ها می آید.یادتون نره ببینید.

بیوگرافی همساده

نام:هم


نام خانوادگی:ساده


جنس:مذکر


نوع:عروسک


ملیت:ایرانی


اولین حضور:کلاه قرمزی 91


آخرین حضور:کلاه قرمزی 94


سال تولد:1391


عروسک ساز:مرضیه محبوب


عروسک گردان:شیما بخشنده(91،92 و 94 )حامد زحمتکش(93)


صداپیشه:محمد بحرانی


علایق:قناری،سفر،داغون شدن


ترس:-


دوستان:همه


دشمنان:هیچکس


خانواده:به رسمیت نمی شناسنش


ویژگی:همساده یک همسایه ی خوش خنده اما له له است ولی با این حال به مشکلات خود می خندد. این شخصیت اواخر تمرین به گروه اضافه شد و صدای محمد بحرانی با لحجه شیرین شیرازی برای او انتخاب شد.داستان ورودش به برنامه به این صورت بود که فامیل دور که با ماشینی لج بود که مدام جایی مقابل درِ خانهٔ آقای مجریپارک می‌کرد جیگر را در یک درد دل تشویق کرد که از زورش استفاده کند و آن ماشین را از آن‌جا بردارد. جیگر هم ماشین را برداشت از تمام طبقات آورد بالا و گذاشت توی هالِ خانه. کمی بعد مشخص شد که این ماشین، ماشین آقوی هم ساده بوده و در تمام این مدت او در ماشینش خوابیده بود.


تکیه کلام ها

  • یعنی داغون شدما له له ام
  • بو قناری مال کدوم باغ اناری
  • تا مرد سفر نرفته باشد علم و هنرش نرفته باشد
  • ارادت مند شما آقوی همساده
http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1391/1/17/147165_861.jpg

خاطرات آقوی همساده

البته این هارا از نمایش نامه های بچه ها توی فراخوان سایت کلاه قرمزی و پسرخاله گرفتم.


آقو ما یه مدت وضع مالیمون خراب بود یه گاوی داشتیم گفتیم بریم اینو بفروشیم…رفتیم بازار یه پیرمردی دیدیم گفت گاوتو بده من بهت لوبیای سحرآمیز بدم،آقو گاوو دادیم لوبیاهارو گرفتیم بردیم کاشتیم فرداش درخت دراومد از درخت رفتیم بالا رسیدیم به خونه یه غول یه مرغ تخم طلا ازش کش رفتیم برگشتیم پایین تا پامون رسید به زمین دیدیم اومدن جلبمون کردن!گفتیم چرا؟گفتن شما بخاطر کشت غیر اصولی خاک منطقه رو ضعیف کردین 14تا خانواده بدبخت شدن! گفتیم کاکو صبر کن الآن یه تخم طلا بهت میدم شمام بیخیال ما شو…به ای مرغو گفتیم یه تخم طلا بذار گفت من در اعتراض به کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی دیگه تخم طلا نمیذارم!گفتیم حداقل دوتا تخم مرغ معمولی بده تو زندان نیمرو کنیم گفت تخم مرغ معموای تو کلاس کاری من نیس!ها ها ها ها ها ها ها…مارو که داشتن میبردن زندان وسط راه رسیدیم به اون پیرمردو دیدیم مازراتی زیر پاشه!!! گفتیم کاکو چی شد پولدار شدی!؟ گفت اون گاوو که به من دادی روزی 25تا گوساله طلا میزاد!…ها ها ها ها ها ها ها…آقو به نظر من آدم همیشه باید قدر چیزایی که داره رو بدونه!



آقو ما یه بار یه حلقه ای تو خیابون پیدا کردیم،یه رفیقی داریم صداش میکنیم “گندولف”،ای حلقهو رو بردیم پیشش گفتیم کاکو ای چیه!؟ گفت ای ارباب حلقه هاس،بکنیش تو دستت غیب میشی!گفتیم کاکو ای خرافات چیه باور میکنی رفتیم بهش ثابت کنیم حلقه رو کردیم تو دستمون غیب شدیم! آقو تا ما غیب شدیم مسئولین رفتن اسم مارو از تو لیست آماری مملکت حذف کردن،نمودار رشد جمعیت سقوط کرد،بالانس عرضه و تقاضا تو بازار بهم خورد اقتصاد مملکت 256% افت کرد!ها ها ها….ینی داغون شدا له له شد!گفتیم ها الآن ای حلقهو رو از تو دستمون در میاریم همه چی روبراه میشه ما میشیم قهرمان ملی،آقو ای حلقهو رو در آوردیم ظاهر نشدیم!روشو نیگا کردیم دیدیم نوشته MADE IN CHINA!ها ها ها….ما الآن 3ساله نیستیم هیشکی اهمیت نمیده!




آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم…یه پسریم اوجا بود بهش میگفتن مایکل…آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شمارو فراری میدم…گفتیم خب خدارو شکر بالاخره در میریم آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!ها ها ها…ینی چنان ضایع شدیما…400سال دیگه حبس واسمون بریدن…36بارم به اعدام محکوم شدیم! کلاٌ دوستان هرچی کینه از مسئولین عزیز ایران تو دلشون بود رو تو سرنوشت ما پیاده کردن!




آقو ما یه سالمون که بود عاشق دختر همسایه بودیم،اونم عاشق ما بود…تا اینکه یه روز یه نی نی جدید اومد تو کوچه مون و عشق ما دو روز بعد مارو بخاطرش ول کرد! روزی که داشت میرفت بهش گفتم “عزیزم تو تمام زندگی منی،من تک تک نفسهامو به بهونه وجود تو میکشم،تویی دلیل زنده بودنم”…آقو برگشت گفت “میدونم..ولی کامبیز پوشک خارجی میبنده”…ها ها ها ها ها… بله ما اولین شکست عشقی رو در سن یک سالگی تجربه کردیم! ینی چنان از درون خورد شدیم که نگو…له له شدیم!




آقو ما یه بار رفتیم دخترمونو از همون کودکی با مسئله حجاب آشنا کنیم دیدیم روسری رو سرش نمیکنه برا اینکه تشویق بشه ما هم یه روسری سمون کردیم،یهو پسر همسایه در زد ما هم با عجله رفتیم درو وا کنیم یادمون رفت روسری رو ورداریم پسر همسایه چشمش که به ما افتاد یه دل نه صد دل عاشقمون شد ازمون خواستگاری کرد مام تو این عصر بی شوهری از موقعیت پیش اومده نهایت استفاده رو کردیم جواب بله دادیم مارو برد خونه مادرش که عروسش رو بهش نشون بده…آقو مادرشوهرمون گفت برای اینکه عروس من شی باید این امتحانو بدی،این دوتا تخم مرغو بگیر باهاشون بیف استروگانوف درست کن! مام کم نیاوردیم 3روز تمام رو تخم مرغا نشستیم جوجه شدن،جوجه هارو بزرگ کردیم مرغ شدن رفتیم فروختیمشون باهاش مواد بیف استروگانوف خریدیم درستش کردیم مادرشوهرمون اومد تست کرد دید نمکش کمه 4امتیاز ازمون کم کرد گفت نمیتونی عروس من شی نامزدمون نتونست این شکست عشقی رو تحمل کنه خودشو کشت خونواده ش رفتن بخاطر بازی با احساسات بچه شون از ما شکایت کردن 48سال رفتیم حبس…ها ها ها ها ها…راستی دخترمون هم 20سالش که شد رفت آمریکا مدل لباس شد! ینی از هر نظر داغونما داغون!



آقو ما یه بار تو قرعه کشی بانک 150میلیون تومن برنده شدیم! درحالی که جهان در پی این خوش شانسی ما در بهت فرو رفته بود یهو یه اتفاقی افتاد که همه چی رو به حالت عادی برگردوند…عکس ما به عنوان برنده بزرگ این قرعه کشی تو یکی از روزنامه ها چاپ شد،ملت حالشون از دیدن چهره کریح ما بهم خورد روزنامه خوندنو بیخیال شدن،سرانه مطالعه در ایران اومد پایین،مسئولین مارو مقصر دونستن 150میلیون جریمه مون کردن،البته این آخر ماجرا نبود…ظاهراٌ سردبیر روزنامه قرار بود اون روز پول ببره خونه تا زنش بره یه سرویس طلای جدید بخره که تو مهمونی فردا باهاش چشمای بیتا جونو در بیاره،بیچاره نتونست پول جور کنه خانومش با ماهیتابه کوبوند تو سرش طرف حافظه ش قاطی کرد از اونموقع تا حالا هر روز که از خواب پامیشه فکر میکنه همون روز اوله دوباره عکس مارو تو روزنامه ش چاپ میکنه! الآن 18ساله من روزی 150میلیون جریمه میشم! ها ها ها ها ها…من نمیفهمم ملتی که شام ندارن بخورن سرانه مطالعه به چه دردشون میخوره!؟ خانومای عزیز که وضعیت اقتصادی موجودو میبینن چرا از شوهراشون توقع بیجا دارن!؟ اصلاٌ آقو من چرا نمیمیرم از این زندگی خلاص شم!؟





آقو ما بچه بودیم یه روز ننه مون مارو برد خرید،خواست یه آبمیوه گیری بخره 30تومن کم آورد چشمش خورد به ما بلندمون کرد گذاشتمون رو پیشخون مغازه به آقوی فروشنده گفت این بچه رو چند ورمیدارین!؟ آقوی فروشنده هم یه نیگا به ما انداخت گفت مدلش جدیده ولی کارکردش زیاده،دست چپش هم که رنگ داره،صندوق عقبش هم که جا باز کرده درش بسته نمیشه(که البته ای آخری تقصیر ما نبود،از فشار تحریمها بود!)…خلاصه 25تومن بیشتر قیمت گذاری نشدیم ننه مون نتونست آبمیوه گیریو بخرعصبانی شد وسط پاساژ افتاد رو ما به حد مرگ کتکمون زد بعدشم ولمون کرد رفت…مام دیدیم گم شدیم یه پلیس دیدیم رفتیم بهش گفتیم “آقو پلیس مهربون…” ظاهراٌ طرف 4ماه بود حقوق نگرفته بود اعصابش خورد بود قبل اینکه جمله مون تموم شه با لگد زد تو سرمون 6متر پرت شدیم وسط خیابون 13تا ماشین از رومون رد شدن له له شدیم…بردنمون بیمارستان از شانس ما دکترای بیمارستان در اعتراض به عدم همکاری شرکتهای بیمه اعتصاب کرده بودن یه دامپزشک آوردن بالا سرمو، نمیدونیم با ما چیکار کرد که الآن 47ساله آدرنالین خونمون که میره بالا شروع میکنیم به پارس کردن! ها ها ها واق واق واق واق…!





ماجراهای جالب آقوی همساده : “شب یلدا!”

آقو ما یه سال شب یلدا دعوت بودیم خونه “فامیل دور”…به ما گفتن داری میای یه هندونه بگیر…آقو مام یه هندونه ای گرفتیم رفتیم تا رسیدیم اینا هندونه رو شیکستن رنگش عین گچ سفید بود!ینی ای 89تا مهمون ریختن سرمون مارو به حد مرگ زدن!ها ها ها…داغونم کردن…آقو آخر شب شد گفتن بیاین یه فال حافظ هم بگیریم نوبت ما شد،نیت کردیم،کتابو وا کردیم دیدیم نوشته “خوشگلا باید برقصن…خوشگلا باید برقصن!”…آقو از اوجایی که تقدیرمون این بود 4ساعت و نیم رقصیدیم مهره 12و13 کمرمون جا به جا شد کبدمون از این جا به جایی غافلگیر شد همکاریشو با سایر اعضا قطع کرد هپاتیت گرفتیم مُردیم!ها ها ها…رفتیم اون دنیا ای “حافظ” مارو تو برزخ گیر آورد انقد مارو زد انقد مارو زد که یه بار دیگه هم مُردیم!…آقو دوباره که برگشتیم دیدیم میگن سوالای شب اول قبر لو رفته از اوجایی هم که ما تنها کسی بودیم که 2بار مُرده شدیم تنها مظنون ماجرا اینم به پروندمون اضافه شد نامه اعمالمونو دادن دیدیم از 20 شدیم 0.25…آقو روح پدر خدابیامرزمون اومد ای کارنامه رو دست ما دید با کمربند افتاد به جونمن!ها ها ها…ینی چنان شخصیتی از ما خورد شد جلو سایر ارواح که نگو!





آقو ما یه روز رفتیم باغ وحش داشتیم به حیوونا نیگا میکردیم یهو یه بچه چشمش به ما خورد برگشت به باباش گفت:این میمونه چرا تو قفس نیس؟ یهو 6نفر ریختن سرمون مارو انداختن تو قفس میمونا! ها ها ها ها ها ها ها…گفتیم کاکو اشتباه شده گفتن خب یه سوال ازت میپرسیم ببنیم میتونی در حد آدم جواب بدی یا نه…وقتی یه زن توی دعوا بهت میگه هرکاری دوست داری بکن، تو چیکار میکنی؟ مام با افتخار گفتیم ای که معلومه ، هرکاری خواستیم میکنیم! آقو خیلی با احترام اومدن مارو از تو قفس میمونا آوردن بیرون بعد از کلی معذرت خواهی بابت ای اشتباه بردن انداختنمون تو قفس الاغا! ها ها ها ها ها ها ها ها…امروز مسئولین باغ وحش اومدن گفتن پلنگا گرسنه ان یکی از الاغا رو باید بدیم بخورن،مام به الاغای دیگه گفتیم کلاغ پر بازی میکنیم هرکی باخت اونو میبرن برا پلنگا،آقو بازی شروع شد وسط بازی تا گفتیم الاغ همه انگشتا رفت بالا،گفتیم الاغ که پر نداره بهشون برخورد همه شون شروع کردن به پرواز کردن!ها ها ها ها ها…واقعاٌ خرن! فردام قراره بریم پیش پلنگا…ینی داغونما داغون!





آقو دو روز پیش آموزش و پرورش تصمیم گرفت داستان زندگی مارو بذاره تو کتاب فارسی!ما هم با داستانهای ای کتاب قاطی شدیم…همو روز اول گفتیم بریم خونه کوکب خانوم بخور بخور…آقو ای کوکب خانوم همه پولاشو داده بود پرادو دو در خریده بود هیچی غذا تو خونه نداشت!مهمونا هم گرسنگی بهشون فشار آورد ریختن سر ما مارو تا حد مرگ زدن!ها ها ها…از زدن ما که خسته شدن گفتن باید بری تو چنگل دنبال حسنک بگردی…وسط جنگل که بودیم دیدیم گله چوپان دروغگو اوجاس…روانی پیر چشمی گرفته بود تا ما رو دید داد زد:گرگ!گرگ!گفتیم خدارو شکر سابقش خرابه هیشکی به حرفاش گوش نمیده نگو دو سال بود توبه کرده بود شده بود معتمد روستا!آقو یهو 2000نفر با چوب و چماق ریختن سر ما…بعد از نیم ساعت به زور خودمونو نجات دادیم داشتیم بر میگشتیم دیدیم کوه ریزش کرده رو ریل قطار قطارم داره میاد خبری هم از دهقان فداکار نیس گفتیم ها الآن ای لباسو رو آتیش میزنیم نجاتشون میدیم معروف میشیم…آقو لباسمونو آتیش زدیم راننده مارو دید قطارو وایسوند…ای مسافرا پیاده شدن داشتن میومدن از ما تشکر کنن که نوک آتیش گرفت به ساک یکی از ای مسافرا…از شانس ما طرف قاچاقچی دینامیت بود!آقو کل ناحیه منفجر شد 800تا کشته و زخمی داشت ای حادثه…400میلیون دیه باید بدیم!ها ها ها…تازه فردا قراره بریم پیش”آن مرد که داس دارد!!!”واسم دعا کنین !




چه بچه های هنرمندی داریم ما


ویژه ی روز پدر

کلاه قرمزی ویژه ی روز پدر را دیدید؟به نظر من عالی بود مثل همیشه


سکانس اول:عروسک ها رفته بودند ورزش دسته جمعی اونم چه دسته جمعی و بعد مسابقه دادند و آخرش هم می خواستند چایی و شیرینی بخورند که اخلاق عزیزم ببخشیدم که می دونید.

عروسک های حضور یافته:کلاه قرمزی،پسرخاله،پسرعمه زا،ببعی،جیگر،فامیل دور،عزیزم ببخشید،دختر همسایه،گابی



سکانس دوم:فامیل دور از بچش ناراحت بود که از در خوشش نمی یاد و می گفت اگه درو دوست نداشته باشه یعنی منم دوست نداره ولی بچه فامیل برای این که از دل باباش در بیاره براش کادو درست کرد البته خود موبایلشو کادو کرده بود.

عروسک های حضوریافته:فامیل دور،بچه فامیل



سکانس سوم:آقای مجری از عروسک ها پرسید که باهم چه فرق ها و شباهت هایی دارند.

عروسک های حضور یافته:کلاه قرمزی،پسرعمه زا،فامیل دور،ببعی،جیگر،دیبی،عزیزم ببخشید،دخترهمسایه


سکانس چهارم:خواستگاری قلم مو از آبرنگ

عروسک های حضوریافته:همساده(پدر قلم مو)،دیبی(منزل،مادر قلم مو)،فامیل دور(پدر آبرنگ)،کلاه قرمزی(مادر آبرنگ) و عزیزم ببخشید(عاقد)


http://img.doostiha.ir/uploads/2015/05/Kolah_Ghermezi_1394_Father_Day_Special.jpg

بیوگرافی جیگر

نام:جیگر


جنس:نر


نوع:عروسک


ملیت:ده کلاه قرمزی آباد


اولین حضور:کلاه قرمزی 91


آخرین حضور:کلاه قرمزی 94


سال تولد:1391


عروسک ساز:مرضیه محبوب


عروسک گردان:عیسی یوسفی پور


صداپیشه:کاظم سیاحی


علایق:اسب بودن،جک اسبه و شتره،ساندویچ با سس اضافه،آقای مجری،عروسک های دیگه،مکانیکی سر کوچه،کوچه


ترس:-


تنفر:از این که خر صداش کنند.


دوستان:همه


دشمنان:-


خانواده:فقط اسم باباش تو برنامه اومده


ویژگی:جیگر نام الاغی عروسکی و از شخصیت‌های محبوب مجموعه ی کلاه قرمزی است با این وجود در شهریور ۱۳۹۱ و پس از حذف صحنه‌های حضور این شخصیت در بازپخش این مجموعه در برخی شبکه‌های تلویزیون ایران، در برخی خبر گذاری ها خبری منتشر شد مبنی بر این که مدیران نظارتی صدا و سیما این شخصیت عروسکی را به دلیل بدآموزی‌های رفتاری ممنوع‌التصویر کردند.جیگر خری است که خود را اسبی به نام جیگر می‌داند و به این که او را خر بنامند حساس است و از آن بیزار. جیگر نیز همانند دیگر شخصیت‌های عروسکی مجموعهٔ کلاه‌قرمزی آقای مجری را جدی نمی‌گیرد و مثلاً می‌آید و کف خانه را می‌کَند.او علاقه ی زیادی به آواز خواندن و جک تعریف کردن چند باره دارد.


تکیه کلام ها

  • هنگامی که او را خر خطاب می‌کنند: جیگرم، جیگرم، جیگرم
  • گفتم یا نگفتم؟ گفتم یا نگفتم؟ گفتم یا نگفتم؟
  • وقتی می‌خواهد شاعرانه حرف بزند: گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سر آید... گفتی یا نگفتی؟ گفتی یا نگفتی؟ گفتی یا نگفتی؟
  • وقتی جیگر می خواهد برود: کاری نداری من برم!
  • وقتی به او حرفی میزنند و میخواهد حرف حود را به کرسی بنشاند :میفهمم ،میفهمم ،میفهمم

ممنوع التصویری این شخصیت

جیگر با شایعه پراکنی های بی بی سی درباره ی ممنوع التصویری شهرت جهانی پیدا کرد و با حذف صحنه های حضور این شخصیت در باز پخش برنامه ها طرفداران خود را بیشتر نگران کرد.گفته شده بود که این شخصیت به خاطر بدآموزی های رفتاری از جمع عروسک های محبوب کلاه قرمزی رفته است تا جایی که صداپیشه ی جیگر را به خنده واداشت.او می گوید:که واقعا خنده دار است که کلمه ی ممنوع التصویری روی یک عروسک گذاشته شود ولی با حمایت طرفداران و عروسک های دیگه کلاه قرمزی او در سال های بعد حضور داشت.


مزرعه

بی بی واقعا تو کی هستی که هرکس از طرف تو میاد این قد تو رو دوست داره؟خصوصا از همه بیشتر ببعی

http://kolahghermezi.com/wordpress/wp-content/uploads/2014/12/mg_3566.png

بیوگرافی ببعی

نام:ببعی


جنس:نر


نوع:عروسک


ملیت:ده کلاه قرمزی آباد


اولین حضور:کلاه قرمزی 90


آخرین حضور:کلاه قرمزی 94


سال تولد:1390


عروسک ساز:مرضیه محبوب


عروسک گردان:بنفشه صمدی(90 تا 93)،پیمان فاطمی(94)


صداپیشه:محمد بحرانی


علایق:کاهو،کلم،کرفس،بروکلی،ترب،خانواده اش،بی بی،پسرعمه زا،دیکشنریش و...


ترس:گرگ،شغال،دیو گرگی و ...


دوستان:همه


دشمن:گرگ،شغال


خانواده:فامیل دور(دَدی)،بچه فامیل(داداشی)،دوره(مادره)


ویژگی:ببعی،بره ای سفید است که مانند باقی حیوون ها از طرف بی بی فرستاده شده است و خیلی بی بی را دوست دارد.ببعی به جمله "سیر داغ" که همان "sit down " به انگلیسی می‌باشد حساس است و سریع می نشیند.شخصیت ببعی پس از اولین حضورش در برنامهٔ کلاه قرمزی 90 در سال بعد و در کلاه قرمزی 91 کمی تغییر کرد. این ایرج طهماسب بود که در روزهای ابتدایی تمرین پیش از ضبط برنامه از عروسک‌گردان و صداپیشهٔ این شخصیت خواست که ببعی آن سال با سال گذشته تفاوت‌هایی داشته باشد که برای مخاطب تکراری نشود و این هم به مرور در این شخصیت ایجاد شد که یکی از آن‌ها صحبت‌کردنش به زبان انگلیسی بود که به نسبت سال قبلش بیشتر شده بود.در برنامهٔ کلاه قرمزی که اولین سال حضور ببعی در این مجموعه بود محمد بحرانی و بنفشه صمدی مدام استرس داشتند و نگران این بودند که آیا ممکن است مخاطب از عروسکی که فقط بع و نه می‌گوید، خوشش بیاید، زیرا در قسمت‌های اول این برنامه ببعی اصلاً حرف نمی‌زد. گذشت زمان هم نگرانی‌شان بیشتر می‌کرد چون عوامل پشت صحنه هم هیچ‌کدام واقعاً به ببعی نمی‌خندیدند و توجهی نداشتند ولی در این بین فقط ایرج طهماسب بود که به آن‌ها امیدواری می‌داد. با این وجود این شخصیت جای خودش را بازکرد و به سرعت به شخصیتی محبوب بدل شد به طوری که چند وقتی پس از پایان پخش کلاه قرمزی در نظرسنجی‌ها ببعی بدل به دومین شخصیت محبوب این مجموعه پس از فامیل دور شد.


تکیه کلام ها

  • Naaaaaaaaaaa (به معنای نه‌خیر)
  • Baaaaaaaaaaa (به معنای بله)
  • Sweet Dreams (برای شب به‌خیر گفتن)
  • کاهو، کلم، کرفس، بروکلی...
  • every night in my dreams
  • every body listen and repeat

.

نوشت افزار کلاه قرمزی

سلام به همه نمونه هایی از نوشت افزار کلاه قرمزی آوردم.نمایشگاهش توی چند جا بود ولی من رفتم نمایشگاهی که توی برج میلاد بود و کلی هم خرید کردم.البته دوبار رفتم اولین بار حالم گرفته شد.این همه راه رفتیم تا اونجا گفتند هفته ی دیگه نمایشگاه شروع میشه ما برگشتیم هفته ی دیگه دوباره رفتیم.


دفتر مشق با طرح «کلاه قرمزی»+ عکس


دفتر مشق با طرح «کلاه قرمزی»+ عکس



حیف نمونه ها کم بود اگه میشد اون هایی که خودم خریدمم بزارم،می ذاشتم ولی ببخشید دیگه.

گوشواره های قرمزی

از کدوم بیشتر خوشتون میاد؟

تست کلاه قرمزی

از اون جایی که تا حالا تستی از کلاه قرمزی نوشته نشده است،من می خواهم اولیشو بنویسیم تا معلوم بشه شما چقدر طرفدار کلاه قرمزی هستید و اونو دوست دارید؟بعدش این ها را بدون هیچ سرچی انجام بدید و جواب ها رو برام بنویسید.من که همه ی قسمت ها رو دارم و اینارو می دونم ببینیم شما چه می کنید.


1-اولین کلمه ی انگلیسی که ببعی گفت چه بود؟

1-yeah

2-letُs stary

3-dictionary

4-congratulation


2-صداپیشه دوره درسال 94 که بود؟

1-دنیا فنی زاده

2-نگار استخر

3-بنفشه صمدی

4-مرضیه محبوب


3-فامیل دور توی چه فصلی با دوره آشنا شد؟
1-بهار

2-تابستون

3-پاییز

4-زمستون


4-اولین بار کلاه قرمزی در چه برنامه پدیدار شد؟

1-کلاه قرمزی و پسرخاله

2-جغجغه و فرفره

3-صندوق پست

4-چتر


5-خواهر عمه زا برای اولین بار توی چه سالی آمد؟

1-کلاه قرمزی90

2-کلاه قرمزی91

3-کلاه قرمزی92

4-کلاه قرمزی93


6-اولین نمایش خواستگاری چه بود؟

1-مداد از کاغذ

2-چای از قند

3-قاشق از چنگال

4-فلفل از نمک


7-آقای محمد لقمانیان در نقش کدام وارد شد؟

1-برق کار

2-موسیقی دان

3-دوست آقای مجری

4-دکتر



8-یارم..............دلدارم..................

1-کاهو

2-کرفس

3-کلم

4-بروکلی


9-جدیدترین کار ایرج طهماسب چیست؟

1-کلاه قرمزی 94

2-کلاه قرمزی ویژه ی روز پدر

3-کلاه قرمزی و دوستان

4-رویای شکلاتی


10-جمله ی(پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه)رو ببعی به چه زبانی گفت؟

1-انگلیسی

2-فارسی

3-فرانسوی

4-آلمانی


ببخشید چون وقت کم بود نتونستم سوال سخت طرح کنم.ولی از این تست ها بازم میزارم تا ببینیم شما هم کلاه قرمزی دوست دارید؟ولی شما نمی دونید من چقدر این کارتون رو دوست دارم.تمام دنیارو بگردید کسی رو پیدا نمی کنید به اندازه ی من کلاه قرمزی رو دوست داشته باشه!


راستی می خواستم بپرسم شما دوست دارید در آینده چه کاره بشید؟من به کارهای صداسیما علاقه دارم مخصوصا کار ها عروسکی و انیمیشن سازی.