عروسک های جاودانه

عروسک های جاودانه

عروسک ها چنان شما را به هیجان میاورند که معروف ترین بازیگر ها نمی توانند
عروسک های جاودانه

عروسک های جاودانه

عروسک ها چنان شما را به هیجان میاورند که معروف ترین بازیگر ها نمی توانند

مزاج شناسی کلاه قرمزی

اینو دیگه ندیده بودم.


آقای مجری

دم و بلغم؛ صبور آرام مهربان و بچه دوست. رطوبت باعث افزایش حوصله و تحمل است.


کلاه قرمزی

صفرا+بلغم؛ گاهی آرام و مهربان و لطیف؛ گاهی عصبی و تند.


پسرخاله

سودا؛ اما کاملا متفاوت با "عزیزم ببخشید"؛ میزان خشکی او کمتری است؛ عزیزم خشکی بیشتری دارد و برای همین، چابک تر به نظر می رسد و پسرخاله کندتر؛ همچنین سرمایی است و مرتب با کلاه و شالگردن می گردد؛ احتمالا در ناحیه سر، دچار افزایش بلغم است.

بین قدیمی ها رسم بود که می گفتند وقتی با کسی دست می دهی؛ اگه دستهایش سرد بود؛ بدان آدم دلسوزی است اما بروز نمی دهد.

پسرخاله شخصیتی آرام، دلسوز، با احساس، با مسوولیت پذیری بالا دارد؛ متوجه این است که مبادا کسی گرسنه باشد؛ نگران دیگران است (نون بگیرم؟). والدین سوداوی آنقدر به وضع بچه هایشان رسیدگی می کنند که ممکن است بچه ها از دلسوزیه ای افراطی آنها در عذاب باشند. مادر سوداوی مزاجی می شناختم که مرتب احساس می کرد بچه هایش گرسنه اند درحالی که یخچال پر بود از خوراکی و گوشت اما این فرد از شدت سودا این نعمت ها رو نمی دید.

سوداوی ها حصاری برای خودشان دارند که نمی شود زیاد به آنها نزدیک شد. تکیه کلام برخی از آونها در مقابل هر سوالی که از ایشان پرسیده می شود این است:«چطور مگه؟!»؛ چند سالته؟:.. جواب:«چطور مگه؟!»؛ خوبی؟چطوری؟...جواب:«چطور مگه؟!»؛ چرا دیشب مهمانی نیامدی؟...جواب:«چطور مگه؟!»؛طوری شده؟!

پسرخاله هم برای شکسته نشدن حصارش مرتب می گوید"مگه چیه؟". جبهه گرفتن و گارد داشتن در مقابل برخی حرفها که خلاف میلش هست هم از خصوصیات سوداوی بودن اوست.

سوداوی هایی که تند و فرز و عجول هستند؛ شبیه صفراوی ها به نظر میرسند؛ در واقع این به خاطر بالا بودن درجه خشکی ایشان است. سوداوی های آرام و کند، خشکی کمتر و سردی بیشتری دارند و کمتر هم گیر می دهند.


پسر عمه زا

صفراوی؛ عجول و پرخاشگر؛ حین عصبانیت آن قدر سریع صحبت میکند که کسی متوجه حرفهایش نمیشود؛ چراکه صفرا ناگهان اوج می گیرد. موهای خشک و کمی سیخ سیخی او هم نشانه خشکی و صفرای بالای مغز اوست. نسبت به بقیه شخصیت ها، رک تر و گاهی بی ملاحظه است.



فامیل دور

صفراوی اما کمی مرطوب تر از پسر عمه زا. خون گرم؛ خوش صحبت و خالی بند. با اینکه سن و سالی از او گذشته اما مثل بچه ها رفتار میکند. صفراوی ها حتی در سنین بالا حرکاتی مانند نوجوانان دارند؛ مثل پیرمردهایی که گاهی دیده شده ترقه بازی می کنند!

 


ببعی

دم؛ از نوع زرنگ و تودار که با پرحرفی خودش را لو نمی دهد؛ برخی دموی ها طوفانی هم اگر درونشان برپا بشود اما ظاهر آرامی دارند و آواز می خوانند.



جیگر

صفرای خشک؛ خشکی صفرا که زیاد شد حرفهایش را با عصبانیت چند بار تکرار می کند.

البته در بین حیوانات، الاغ مزاجش بلغم هست؛ حیوانی صبور و توسری خور و آرام. ولی در این سریال این شخصیت گاهی خیلی تند خو می شود. از طرفی کمی گیرایی اش کم است و موضوع را سریع متوجه نمی شود. از سوی دیگر، عصبی شدن و تکرار زیاد کلمات را دارد. میتواند نوعی بلغم باشد که برای جبران کاستی هایش جوش می آورد؛ مثل موج دریا(آب= بلغم) که به صخره های ساحل می کوبد و بعد عقب نشینی می کند.

 


آقای همسایه

دم؛ چاق و خوش خنده. خالی بندی بیشتر برازنده دموی هاست خالی بستن یعنی بشکه یا فضایی را پر از باد کنند و خالی خالی و بی محتوا درش را ببندند!! با هر کلمه ای که بر زبان می آورد مدتی قاه قاه میخندد. افرادی کل نگر که به خاطر ندیدن جزییات، معمولا زندگی به ایشان خوش می گذرد.



گابی

بلغم؛ پراشتها و کند ذهن.



عزیزم ببخشید

به نظر باید سوداوی باشد چون خیلی چون و چرا میکند و ان قلت می آورد. برای انجام کوچک ترین کاری آنقدر در جزییاتش غرق می شود که آخرش هیچ کاری انجام نمی دهد. اصولا سودایی ها مدت ها در مقدمه کار می مانند. از ترکیب کلمات اسم او مشخص است که فردی با ملاحظه و مودب است. سوداوی ها اهل رودربایستی و مراعات اند و گاهی برای انجام کاری اطرافیان را دق می دهند!



دیوی

حتما غلبه سودا دارد چون باید با فعل معکوس با او مدارا کرد وگرنه قاطی می کند. نمی شود مستقیم اصل مطلب را به او گفت؛ سوداوی ها این طورند؛ به بچه لجباز سوداوی نیاید به زور و مستقیم گفت: غذا بخور!... حتما مخالفت کرده؛ عکسش را انجام می دهد. اما اگر بگویی: نخوردی که نخوردی ... اصلا نخور!... حتما به سراغ غذا خواهد رفت.



آقای باغبان

سودا؛ مقرراتی و مدام در حال رژه رفتن؛ اهل نظم و قانون.

 

خانم جون

بلغم؛ پر از آه وناله و سرازیری رفتن! و موج منفی دادن و شاکی بودن از دردها.



گیگیلی

بلغم؛ خمار و خواب آلود؛ کند و اسلوموشن.


حیف بچه فامیل و دختر همسایه را ننوشته بود.تازه ویرایشم کردم  بعضی اسم ها اشتباه بود ولی به هرحال منبع:http://shiateb.com

اقتصاد مقاومتی

کلاه قرمزی نمونه بارز اقتصاد مقاومتیه.لامصب بیست سال همین یک دست لباس تنشه.

دیبی منتقد سینما شد

به گزارش تنگستان نما،به نقل از فارس، مراسم پانزدهمین جشن حافظ با حضور چهره‌های برجسته سینما و تلویزیون و همچنین به دبیری علی معلم در سالن کنفرانس وزارت کشور برگزار شد.

در ابتدای این مراسم که اجرای آن بر عهده بهنوش بختیاری بود به روی صحنه حاضر شد و با خواندن متنی شروع جشن حافظ را به همه حاضرین تبریک گفت و در پایان صحبت‌هایش درخواست کرد که در چنین مراسمی نشان دهید که علیرغم آن چیزی که نشان داده می‌شود دل‌های هنرمندان به هم نزدیک است و یکدیگر را تشویق می‌کنندسپس بهنوش بختیاری از رضا یزدانی دعوت کرد تا با قرار گرفتن روی صحنه از یکی از آهنگ‌هایش که به تازگی آن را تنظیم کرده است رونمایی کند و رضا یزدانی یکی از اشعار حافظ را به سبک خود در این مراسم خواند. در ادامه بَیَیی «شخصیت عروسکی در مجموعه کلاه قرمزی» به حاضرین خوش آمد گفت.

سپس علی معلم دبیر پانزدهمین جشن حافظ به روی صحنه آمد و مراسم را آغاز کرد. وی از سعید امیرسلیمانی، کمند امیرسلیمانی و سپند امیرسلیمانی دعوت کرد که به روی صحنه بیایند تا تندیس حافظ بهترین فیلم را در این بخش اهدا کند.

سعید امیرسلیمانی زمانی که روی صحنه قرار گرفت گفت: بسیار خوشحالم که بعد از 7 سال خودم را بین شما می‌بینم اگر کمی بیش از این ادامه دهم اشک‌هایم جاری خواهد شد.

کمند امیرسلیمانی هم گفت: افتخار می‌کنم که بعد از سال‌ها در کنار پدرم بر روی صحنه قرار گرفته‌ام.

سپند امیرسلیمانی با اشاره به اینکه فرزند آخر خانواده است، گفت: یکی از اشکالات کوچک بودن در خانواده این است که زمانی که نوبت به تو می‌رسد هر آنچه را که در ذهن داری سایرین گفته‌اند من هم خوشحال هستم که به همراه پدرم و خواهرم بر روی صحنه هستم.

تندیس حافظ بهترین فیلم مستند به محسن استاد علی برای فیلم «جایی برای زندگی»‌تعلق گرفت.

محسن استادعلی بعد از دریافت تندیس حافظش گفت: در دو ماه اخیر دو عزیز را در سینمای مستند را از دست داده‌ایم که جایگزینی برایشان نیست. محمدرضا مقدسیان و مرتضی ندایی که دیگر در بین ما نیستند و باید یادی از آنها کنیم.

در بخش بعد جایزه بهترین چهره تلویزیونی همراه با کاندید شدن مرتضی حیدری، احسان علیخانی، رامبد جوان و آزاده فردوسی‌پور همراه بود که سعید راد برای خواند نام چهره برتر تلویزیونی به روی صحنه قرار گرفت.

در این بخش سعید راد گفت: در تمام این سال‌ها در جشن‌های بسیاری حضور داشتم اما خوشحالم که امروز در چنین جشنی در مقابل شما قرار گرفتم.

وی با اشاره به 175 شهید غواص گفت: ماه‌هایی را در جبهه بودم ما سرو قامت‌هایی را از دست دادیم که غرور ملی ما از آنها سیراب می‌شود. از تمام حاضرین می‌خواهم که بایستند و به خاطر شادی‌ که آنها برای ما مهیا کرده‌اند دست بزنند.

سعید راد سپس نام عادل فردوسی‌پور را به عنوان بهترین چهره تلویزیون خواند.

عادل فردوسی‌پور با قرار گرفتن به روی صحنه و دریافت تندیس خود رو به حاضرین گفت:‌ خیلی خوشحالم که در جمع شما حضور دارم همیشه تشویق شدن برایم لذت‌بخش بوده است.

در این بخش به دلیل رقابت نزدیک دو چهره برتر تلویزیونی انتخاب شده‌اند که علی معلم از مهران غفوریان دعوت کرد که برای خواندن دومین چهره برتر تلویزیونی حاضر شود و مهران غفوریان همراه با طنازی‌های خود نام رامبد جوان را برای دیگر چهره برتر تلویزیونی خواند.

رامبد جوان با اشاره به اینکه خوشحالم از اینکه این جایزه را دریافت می‌کنم درباره تیزر تلویزیونی که برای خندوانه ساخته بود اما اجازه پخش پیدا نکرد، گفت: خوشحالم که این تیزر در این جشن نمایش داده شد که نمی‌دانم چرا برداشت‌هایی شد که مدیران صلاح ندیدند این تیزر از تلویزیون پخش شود اما امیدوارم در آینده نه چندان دور مردم هم بتوانند آن را ببینند. کارگردانی این تیزر بر عهده بهرام عظیمی‌پور بوده است.«این تیزر تلویزیونی قرار بود به عنوان تیتراژ برنامه خندوانه پیش از شروع این برنامه برای مخاطبان پخش شود در این تیزر انیمیشنی تصویر رامبد جوان طراحی شده بود.»

در بخش بعدی جایزه بهترین بازیگر مردم کمدین تلویزیون با حضور شهاب عباسی و یوسف صیادی که برای اهدای تندیس این بخش به روی صحنه آمده بودند خوانده شد.

مهران رجبی به عنوان بهترین بازیگر مردم کمدین انتخاب شد او برای مجموعه معراجی‌های و دردسرهای عظیم موفق به دریافت این تندیس شد.

مهران رجبی بعد از دریافت تندیس حافظش گفت: تندیس حافظ اولین جایزه رسمی من در تهران است. چرا که در جشنواره‌هایی که در شهرستان‌های برگزار می‌شود همواره جایزه‌هایی را دریافت کردم.

شهاب عباسی هم به مجموعه «دست به نقد[»، به کارگردانی خود اشاره کرد که قرار است از شبکه نسیم برای مخاطبین پخش شود. یوسف صیادی یکی از بازیگران این مجموعه است.

در بخش جایزه بهترین زن کمدی تلویزیون الهام حمیدی به همراه نیوشا ضیغمی برای خواندن نام بهترین بازیگر این بخش به روی صحنه آمدند. الهام حمیدی در سخنانی کوتاه اشاره کرد بسیار ذوق‌زده هستم که می‌توانم در اینجا عزیزانی که دوستشان دارم را ببینم.

نیوشا ضیغمی هم در ادامه صحبت‌های الهام حمیدی گفت: آنقدر چهره‌های برجسته بزرگ در میان ما وجود دارند که من در اینجا وقتی می‌خواهم صحبت کنم صدایم می‌لرزد.

سپس این دو بازیگر نام ریما رامین‌فر را برای بازی در «پایتخت 3»، به عنوان بهترین بازیگر زن کمدی خواندند.

ریما رامین‌فر بعد از دریافت تندیس حافظ خود گفت: به هیچ عنوان قریحه کمدی در وجود من نیست و این جایزه برایم حکم معجزه را دارد اما این معجزه را ممنون محسن تنابنده و سیروس مقدم هستم. همسرم امیر جعفری یکی از این تندیس‌ها را در خانه داشت و من هم همواره علاقمند بودم که یکی از این تندیس‌ها را داشته باشم تا آن را در کنار تندیس همسرم بگذارم.

در ادامه این مراسم ایلکا عبدالرضایی نمایشی را که شبیه به اجراهایی «استندآپ کمدی»، برای حاضرین اجرا کرد. او در این اجرا خود را هدف اصلی برای شوخی قرار داده بود و در ادامه اجرایش درباره تُپق‌ زدن‌هایی که هنگام دریافت جایزه برای افرادی که می‌خواهند جوایز خود را دریافت کنند صحبت‌هایی را انجام داد. سپس نوبت به معرفی بهترین خواننده تیتراژ تلویزیون و سینما رسید در این بخش دو تندیس حافظ اهدا شد که ابتدا جمشید مشایخی برای خواندن نام برنده به روی صحنه قرار گرفت.

جمشید مشایخی با اشاره به شهدای غواص که عصر آن روز در که پیکرشان در تهران تشییع شد گفت: برای اینکه ایران بماند عزیزانی جان خود را از دست دادند و رفتند. تا ناموسشان مورد تجاوز بیگانه قرار نگیرد و کسی به خاکشان تعدی نکند همچنین باید بگویم اگر باغبانی نباشد یاس پژمرده می‌شود باغبان کسانی هستند که هنردوست هستند.

سپس جمشید مشایخی نام شهرام ناظری را برای ترانه فیلم سینمایی «ایران برگر»، خواند تا برای دریافت تندیس حافظ به روی صحنه قرار بگیرد.

شهرام ناظری که برای دریافت تندیس حافظ خود به روی صحنه قرار گرفت گفت: بسیار خوشحالم که در اینجا قرار گرفتم به هر حال در کشور ما آنطور که شایسته است چنین برنامه‌هایی برای هنرمندان برگزار نمی‌شود و زمان‌هایی که هنرمندان این چنین کنار هم جمع می‌شوند باید خدا را شکر کرد. گاهی با صحنه‌هایی مواجه می‌شویم که برایمان ناامید کننده است اما امشب در این برنامه امیدوار شده‌ام.

بهرام رادان زمانی که به روی صحنه قرار گرفت تا نام نفر دوم را بخواند گفت: خوشحالم که بعد از 10 سال در میان شما هستم همچنین نمی‌دانم آیا باید علی معلم را از این به بعد دکتر خطاب کنم یا نه، اما از وی به خاطر اینکه جشن حافظ را سرپا نگه داشته است بسیار ممنونم. رادان نام همایون شجریان را برای فیلم «آرایش غلیظ» خواند.

همایون شجریان با اشاره به اینکه چرا باید در میان اسامی که وجود داشت من انتخاب شوم، گفت: خوشحالم که اولین جایزه رسمی خود را از جشن حافظ دریافت می‌کنم. حافظ در زندگی من یک پیام‌آور بوده است و از سهراب پورناظری که در ساخت این آهنگ به شدت به من کمک کرد و آن را ساخت بسیار سپاسگزارم در این آهنگ وی نبوغ بسیار زیادی به کار برد.

در ادامه مراسم علی معلم از همایون شجریان خواست که برای حاضرین قطعه‌ای را بخواند و همایون شجریان هم از این موضوع استقبال کرد و گفت: به مراتب خواندن از حرف زدن برایم راحت‌تر است. شجریان با اجرای قطعه‌ای تحسین تمام حاضرین را برانگیخت.

در ادامه مراسم نوبت به اهدای جایزه بازیگر مرد درام تلویزیونی رسید و هنگامه قاضیانی برای خواندن نفر برتر روی صحنه حاضر شد و با اشاره به شهدای غواص طی سخنانی گفت: در برخی مواقع تاریخ اندوه سنگینی را به ما تحمیل می‌کند. کسانی جانشان دادند تا قبیله آریایی ایرانی همیشه شاد باشد و ما از تمام آنها ممنونیم.

هنگامه قاضیانی از داریوش ارجمند خواست تا برای بازی در فیلم «ستایش 2»‌که موفق به دریافت تندیس بهترین بازیگر مرد درام تلویزیونی شده است در جایگاه قرار بگیرد.

داریوش ارجمند هم طی سخنانی گفت: این چندمین بار است که برای دریافت تندیس حافظ در این مراسم حاضر می‌شوم  اما امشب به دلیل حضور همایون شجریان که با پدرش دوستی دیرینه دارم بسیار خوشحال هستم. همایون شجریان با خواندنش به ما ثابت کرد که دیگر غمی نداریم چون پدرش او را در زمینه خوانندگی به اندازه خود ماهر تربیت کرده است.

در ادامه این مراسم جایزه بهترین بازیگر درام تلویزیونی توسط پژمان بازغی و شیلا خداداد خوانده شد. شبنم مقدمی برای بازی در مجموعه مدینه موفق شد تندیس حافظ را در این بخش کسب کند. وی طی سخنانی گفت: بسیار خوشحالم که این تندیس را دریافت می‌کنم چرا که حافظ تاثیر عجیبی در زندگی من داشته است.

پژمان بازغی که به تازگی در جشنواره کن حضور پیدا کرده بود گفت: به همراه علی معلم زمانی که در فرانسه به دلیل حضور در جشنواره کن کنار هم بودیم گفتم هیچ فرش قرمزی فرش قرمز وطنی نمی‌شود.

بر پایه این گزارش بهترین فیلمنامه تلویزیونی به محسن تنابنده  برای فیلم «پایتخت 3»، تعلق گرفت. لازم به ذکر است که حمید گودرزی و لادن مستوفی در این بخش برای خواندن نفر برتر به روی صحنه حاضر شدند. که حمید گودرزی گفت: بیش از این فکر می‌کردم که به دلیل بازی در چندین فیلم هنر اندک در وجود ما است اما با خواندن همایون شجریان متوجه شدم که ما هیچ هنری نداریم.

محسن تنابنده بعد از دریافت جایزه این بخش گفت: همایون شجریان با هنری که به خرج داد کار و کاسبی ما را کساد کرد.

او همچنین با اشاره به اینکه این جایزه را به سیروس الوند و حسن وارسته که همراهانش در نوشتن این فیلمنامه بودند تقدیم می‌کند، گفت: مجموعه «پایتخت 4» در حال ساخت است که در ایام ماه مبارک رمضان پخش خواهد شد ما این مجموعه را در فرصت بسیار کمی ساختیم و همواره تلویزیون در لحظات آخر و در بر کمترین زمان ساخت این مجموعه را بر عهده ما گذاشت و ما با توجه به زمان کمی که داشتیم تلاش کردیم تا مجموعه خوبی را تقدیم شما کنیم.

در بخش بعدی نوبت به اهدا تندیس حافظ به بهترین کارگردان تلویزیون رسید کوروش تهامی و لیندا کیانی دو نفر بودند که برای خواندن کارگردان برتر به روی صحنه حاضر شدند. بر همین اساس بهروز شعیبی برای فیلم «پرده نشین»‌موفق به دریافت تندیس حافظ در این بخش شد.

بهروز شعیبی با اشاره به اینکه مدتی بود فکر می‌کردم قرار است بنده و گروهی کار می‌کنیم دیده نشویم گفت: سریالی به من پیشنهاد شده است که قرار است در آن نقش جوانی جمشید مشایخی را بازی کنم و از همین جا از وی اجازه این کار را می‌گیرم و می‌خواهم که کمک کنیم تا تعهد و سلامتی که این اساتید در این رشته به ما منتقل کرده‌اند را به درستی حفظ کنیم.

بعد از این بخش نوبت به اهدا تندیس حافظ به بهترین مجموعه تلویزیونی رسید سیروس الوند و پوران درخشنده برای اهدا تندیس این بخش به روی صحنه حاضر شدند. حمید مدرسی برای مجموعه «کلاه قرمزی» موفق به دریافت تندیس حافظ این بخش شد.

بعد از اتمام این بخش کلیپی برای حاضرین پخش شد که در آن شخصیت عروسکی دیبی که در مجموعه کلاه قرمزی مورد توجه قرار گرفته است در آن حضور داشت. این کاراکتر که طبق آن چیزی که برایش پرداخت شده است تمام مسائل را وارونه عنوان می‌کند در تصاویری که بر روی سالن پخش می‌شد شروع به انتقاد می‌کرد. این انتقادها که به صورت وارونه از جانب دیبی عنوان می‌شد تماماً انتقاد از روند مدیریتی سینمای کشور داشت. در این کلیپ نسبت به فروش فیلم‌ها بخش هنر و تجربه، فیلمنامه‌ها شرایط خوب سینما و ...  مورد انتقاد دیبی قرار گرفته بود که تمام این صحبت‌ها رو به رئیس سازمان سینمایی بود.

در ادامه این مراسم جایزه بهترین نقد به امیر پوریا رسید و تندیس حافظ برای یک عمر فعالیت هنری تقدیم مرضیه برومند شد. در این بخش کلیپی از مجموعه کارهای برومند پخش شد که انتقاد وی را همراه داشت.

برومند در این رابطه گفت: کلیپی را که برای من ساختید شبیه سمفونی مردگان است لحظه احساس کردم که مُردم و این تصاویر برای مرگ من در حال پخش است.

در این بخش که تهمینه میلانی و حمید جبلی برای اهدای تندیس حافظ به مرضیه برومند حاضر شده بودند. تهمینه میلانی طی سخنانی گفت من از تمام خواننده‌ها که در این جمع حضور دارند بهتر می‌خوانم اما حیف که اجازه این کار را ندارم. در میان این جمع تنها یک نفر است که از من صدای بهتری دارد و آن هم مرضیه برومند است.

در ادامه مراسم آزاده صمدی و میلاد کی‌مرام برای خواندن نام نفر برتر در بخش بهترین دستاورد فنی در مقابل حاضرین قرار گرفتند در این بخش حسن زاهدی برای فیلم «ایران برگر» انتخاب شد.

همچنین در ادامه مراسم بیژن امکانیان و عبدالله اسکندری به روی صحنه قرار گرفتند تا تندیس حافظ بهترین فیلمبرداری را اهدا کنند که مرتضی غفوری برای فیلم سینمایی «چند متر مکعب عشق» انتخاب شد.

مرتضی غفوری طی سخنانی کوتاه گفت: بیش از این به پسرم قول داده بودم که این جایزه را دریافت کنم خوشحالم که به قول خود عمل کردم.

در بخش بعدی تندیس حافظ بهترین موسیقی متن توسط سروش صحت و ویشکا آسایش به بهزاد عبدی برای فیلم سینمایی «متروپل»‌تعلق گرفت.

در بخش بعدی تندیس حافظ بهترین فیلمنامه سینمایی توسط مجید مظفری و بهاره‌ کیان‌افشار به بهروز افخمی برای فیلمنامه « آذر،شهدخت، پرویز و دیگران»، تعلق گرفت این کارگردان و فیلمنامه نویس طی سخنانی گفت: این جایزه حق همسرم مرجان شیرمحمدی است که توانست یک اقتباس خوب را از رمان مورد نظر داشته باشد. این سومین جایزه‌ای که برای این فیلمنامه می‌گیرم و امشب با خیال راحت اعلام می‌کنم این تندیس حافظ متعلق به مرجان شیرمحمدی است.

مرجان شیرمحمدی بعد از دریافت تندیس از دستان بهروز افخمی گفت: این جایزه بسیار با ارزش است به دلیل اینکه جایزه‌ای است که برای قلم دریافت می‌شود.

در بخش بعدی نوبت به انتخاب بهترین بازیگر مرد سینما رسید. در این بخش دو بازیگر انتخاب شدند. همچنین امین زندگانی به همراه فرزاد حسنی برای خواندن اسامی به روی صحنه قرار گرفتند. فرزاد حسنی در حالی که تلاش می‌کرد حاضرین را به انرژی بیشتر برای تشویق ترغیب کند، اذعان کرد: ورودم به رادیو به دلیل کاری بود که امین زندگانی برایم انجام داد.

سپس امین زندگانی نام مجید صالحی را برای فیلم سینمایی «استراحت مطلق»‌خواند. مجید صالحی بعد از دریافت تندیس حافظ خود در میان حاضرین گفت: از رضا عطاران بسیار ممنونم که من را به عبدالرضا کاهانی کارگردان فیلم سینمایی «استراحت مطلق‌»‌، معرفی کرد. 

در ادامه این بخش فرزاد حسنی نام امین حیایی را برای بازی در فیلم سینمایی «خانم»، خواند که وی بعد از حاضر شدن به روی صحنه طی سخنانی گفت: خوشحالم که دوباره توانستم تندیس حافظ را دریافت کنم. همیشه زمانی که فال حافظ می‌گیرم حافظ حالم را می‌گیرد اما مدتی است که اینگونه نیست. در ضمن قرار است فیلمی را در وصف حافظ که کارگردان آن کامران قدکچیان است بازی کنم و این موضوع را به فال نیک می‌گیرم.

در بخش بعدی نوبت به اهدا تندیس حافظ به بهترین بازیگر زن سینمایی رسید. فاطمه گودرزی و رعنا آزادی‌ور برای اهدا تندیس این بخش به دو بازیگر انتخاب شده حاضر شدند. در این بخش گوهر خیراندیش برای بازی در فیلم سینمایی «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»‌انتخاب شد.

وی طی یک طومار بلند بالا از بسیاری از عوامل سینما شروع به قدردانی و تشکر کرد.

آنا نعمتی نیز برای بازی در فیلم سینمایی‌‌ «انارهای نارس»‌موفق به دریافت تندیس حافظ بهترین بازیگر زن شد. او در حالی که دچار استرس شده بود رو به حاضرین گفت: از مجید مصطفوی بسیار سپاسگزارم که من را قانع کرد تا در این نقش بازی کنم. من هم برای اینکه بتوانم آنچه را که شایسته است انجام دهم تمام تلاش خود را به کار گرفتم.

در بخش بعدی نوبت به اهدا جایزه ویژه هیات داوران رسید که در این بخش رضا عطاران به همراه احمد احمدی برای نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی فیلم سینمایی‌ «رد کارپت»، تندیس حافظ را دریافت کرد.

یوسف تیموری، رضا داودنژاد برای اهدا تندیس حافظ این بخش به روی صحنه قرار گرفتند.

در این بخش یوسف تیموری شوخی‌هایی را با حاضرین انجام داد که باعث شد حاضرین در سالن لذت ببرند. او در این شوخی چهره‌های سینمایی را معرفی می‌کرد و اشاره می‌کرد که شبیه به کدام یک از شخصیت‌های سینمایی و یا کارتنی هستند.

در بخش بعدی نوبت به اهدا تندیس حافظ به بهترین کارگردان رسید. در این بخش حمید نعمت‌الله برای فیلم سینمایی «آرایش غلیظ»، موفق به دریافت تندیس حافظ شد. در بخش آخر که نوبت به اهدای تندیس حافظ به بهترین فیلم رسید، مسعود جعفری جوزانی برای فیلم سینمایی «ایران برگر»، انتخاب شد و طی سخنانی گفت: خوشحالم که توانستم این تندیس را دریافت کنم. اما باید به این نکته اشاره کنم فیلم سینمایی «ایران برگر»‌ بدون هیچ حمایتی توانست فروش خوبی داشته باشد. تنها حمایت کننده ما مردم بودند.


همه کف بزنند به افتخار کلاه قرمزی که تندیس بهترین مجموعه تلویزیونی را هم گرفت.


تست کلاه قرمزی 2

قبلا هم یک تست از کلاه قرمزی طراحی کرده بودم.الانم شماره دو آمده امیدوارم یک روز بازدید هام زیاد بشه این تست را یکی بده.البته اون یکی تستو خیلی وقت پیش نشتم فکر کنم صفحات آخر باشه.همان طور که قبلا گفتم هرتست 10 درصده جواب ها رو بنویسید تا بگم چقدر کلاه قرمزی را دوست دارید.


1-عینکی که پسرخاله به ببعی دا چه رنگی بود؟

1-مشکی

2-زرد

3-قرمز

4-سفید


2-برای اعتراف کردن چه کسی پیش آقای مجری نیامد؟(وقتی نامه می نوشت)

1-ببعی

2-دختر همسایه

3-جیگر

4-عزیزم ببخشید


3-شیره خرما آقای مدیر ساختمان از کجا به عمل آمده بود؟

1-بلوچستان

2-خوزستان

3-کرمان

4-بوشهر


4-بین کارگرهایی که به کلاه قرمزی آمدند کدام یک از عوامل نبود؟

1-بهادر مالکی

2-محمد لقمانیان

3-امیر سلطان احمدی

4-محمد بحرانی


5-کسی که اومد و رایانه آقای مجری درست کرد که جوون باهوشی بود اسمش چی بود؟

1-بهرام

2-بهنام

3-بهروز

4-بدرام


6-پسر عمه زا به دختر خواهر عمه زا چی می گفت؟

1 خواهر زاده زا

2-بچه

3 نی نی

4 خواهر زاده عمه زا


7-بچه فامیل به حامد بهداد چی می گفت؟

1-عمو حامد

2 حامد

3-حامد بهداد

4 عمو بهداد


8  وقتی پسرعمه زا گم شده بود کی پیداش کرد و آوردتش خونه؟

1 خاله باران

2-آقای شکلاتی

3-امین حیایی

4-پسرخاله


9-وقتی پسرعمه زا از درخت افتاد کی معالجش کرد؟

1-دوست آقای مجری

2 دکتر

3 باران کوثری

4 نگار جواهریان


10.فامیل دور با چی ته دیگ چسبیده را می شوره؟

1-اسفنج

2-ببعی

3 سیم ظرفشویی

4  پاشنه پا


چرا من نمی تونم سوال سخت طرح کنم؟

بیوگرافی امیر سلطان احمدی

سمت:عروسک گردان پسرعمه زا

امیر سلطان‌احمدی (زاده ۱۳۵۹، محلات) یک بازیگر تئاتر و عروسک گردان اهل ایران است.

بیشتر شهرت سلطان‌احمدی به دلیل عروسک‌گردانی عروسک پسرعمه زا در مجموعه‌ نمایشی کلاه قرمزی بوده است. وی با مجموعه ی مومو و مومی به کارگردانی مریم سعادت به عنوان صدا پیشه وارد عرصه ی تلویزیون شد.سپس به عنوان ترانه سرا و بازیگر ( در نقش دایی گلپر) با مجموعه ی تلویزیونی  خونه ی گلپراینا" همکاری کرد. از جمله تجارب بازیگری او می توان به بازی در مجموعه های گذر میرزا ، منوچ و نونوچ ، سنجد خبرنگار و مکتب خانه ی غیر انتفاعی اشاره کرد. وی صداپیشه ی کاراکتر عمومتل بود که بیش از سه سال در کنار نگار استخر روی آنتن زنده ی شبکه ی دو حضور داشت. وی به عنوان نویسنده، ترانه سرا صداپیشه و عروسک گردان در مجموعه ی امداد حشرات به کارگردانی مریم سعادت حضور داشت و همچنین نویسنده ، ترانه سرا و خواننده ی تیتراژ سریال " دانی و من" به کارگردانی ارژنگ امیرفضلی بود.
او در سال 73 موفق به گرفتن مدرک کارشناسی نمایش با گرایش بازیگری از دانشکده هنر های زیبای تهران شد.


اجراها و بازی‌ها

  • نویسنده کارگردان و بازیگر نمایش ژازن بکام ژازن ناکام جشنواره فجر ، تالارهنر، سال 83
  • بازی در نمایش”لیرشاه“ به کارگردانی”سعید آقایی“؛ تهران، جشنواره فجر، تئاترشهر، تالار نو؛ ۱۳۸۳
  • برنده ی جایزه ی بازیگری از جشنواره ی دانشجویی فجر سال 87 برای بازی در نمایش سی به کارگردانی سارا فرزاد فرد
  • برنده ی جایزه ی بهترین موسیقی برای نمایش دایره به کارگردانی هادی حجازی فر سال 81
  • برنده ی جایزه ی عروسک گردانی در جشنواره ی دانشجویی تئاتر عروسکی سال 81 برای نمایش سه نقطه
  • برنده ی جایزه ی بهترین عروسک گردان در جشنواره ی تئاتر عروسکی سال 83 برای نمایش اپرای خورشید
  • برنده ی جایزه ی بهترین صداپیشه برای نمایش بغلم کن تا دمپایی نیومده در جشنواره ی دانشجویی عروسکی سال 85
  • دبیر اجرایی اولین فستیوال داخلی دانشکده هنرهای زیبا؛ ۱۳۸۲
  • دبیر اجرایی جشنواره خلاقیت و نمایشهای کوتاه؛ ۱۳۸۳
  • کارگردان مجموعه ی قصه و نمایش شبکه ی دو
  • نویسنده و کارگردان مجموعه ی سرزمین الفبا (شبکه ی جام جم)
  • نویسنده و کارگردان مجموعه ی دس دسی صداش میاد به تهیه کنندگی نگار استخر
  • مکتب خانه غیرانتفاعی
  • کرکره

بیوگرافی محمدرضا هدایتی


نام : محمدرضا

نام خانوادگی : هدایتی

تولد : ۱۳۵۲/۲/۲۴

محل تولد : زابل – استان سیستان و بلوچستان

سمت:صداپیشه پسرعمه زا

محمدرضا هدایتی  بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر و خواننده در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۲ در زابل در استان سیستان و بلوچستان است.او به خاطر نقش‌های کمدی او در سریال‌های تلویزیونی به کارگردانی مهران مدیری شهرت پیدا کرده است. اما پیش از آنکه به شهرت برسد در عرصه تئاتر بسیار فعال بوده است.وی از دوران کودکی به تئاتر روی آورده است. او خرداد ۷۴ به تهران آمد و در انتشارات مرغ آمین مشغول به کار شد.

سال ۱۳۷۷ یک تئاتر هم با اکبر زنجانپور کار کرد به نام گوریل پشمالو اثر یوجین اونیل. تا اینکه سال ۱۳۷۸ اولین همکاری را با مهران مدیری در مجموعه تلویزیونی به نام ببخشید شما؟ را تجربه کرد. از دیگر فعالیت های او می توان به کارگردانی یک فیلم کوتاه با نام برخورد کوتاه اشاره کرد .

او همچنین خوانندگی هم نموده و یک آلبوم به نام برگ و باد از او وارد بازار شده است.


شاید خیلیها هنوز ندانند «پسرعمهزا» با آن صدای خاص و تند تند حرف زدن بچهگانهاش، دستپخت محمدرضا هدایتیای است که نقش انواع و اقسام پیرمرد را در سریالهای مهران مدیری بازی کرده؛ از طغرل پاورچین تا جهانگیرشاه دلو در قهوه تلخ. او این روزها با «کلاهقرمزی هوووو…» گفتنهایش دوباره سر زبانها افتاده و همین باعث میشود فکر کنیم اگر کسی او را در خیابان ببیند به جای «سلام»، یک «محمدرضا هوووو»ی کِشدار تحویلش میدهد!
صحبت با هدایتی یک پیشفرض جالب داشت که کمی باعث استرس شده بود و آن اینکه میگویند: «کمدینها اکثرا بداخلاق هستند»!
گفتوگویی که در زیر میخوانید حاصل گپ خودمانی با محمدرضا هدایتی است که برعکس تصور موجود نسبت به کمدینها، اصلا بداخلاق نیست! او در کل گفتوگو خیلی راحت صحبت کرد و به پرسشهای باربط و بیربط درباره پسرعمهزا، ایرج طهماسب، حمید جبلی، مهران مدیری، قهوه تلخ و … پاسخ داد.

مصاحبه :

آقای هدایتی، صحبت را از اینجا شروع کنیم که اصلا چگونه وارد بازیگری شدید؟
من در مرکز هنرهای نمایشی زاهدان تئاتر کار میکردم. البته از ۱۰ سالگی در تئاتر بودم اما کار جدیام از سال ۷۰ در مرکز هنرهای نمایشی زاهدان آغاز شد. آنجا دو اثر را به جشنواره آوردیم و من با آن آثار، بازیگر اول جشنواره شدم. همین عاملی شد که به تهران فکر کنم. در همان سالها که تئاتر به جشنواره میآوردیم، یکسری دوست پیدا کردم که به واسطه حمایت آنها توانستم به بازی جلوی دوربین راه پیدا کنم.
همان سالهای اولی که به تهران آمدم، با دانشجویان تئاتر کار میکردیم و حتی یک بار هم با آقای زنجانپور و مودبیان کار کردم. بعد از اینها با آقای مدیری آشنا شدم.
از اینجا به بعدش دیگر با مهران مدیری در سرازیری موفقیت افتادید…
راستش اصلا نمیخواستم با کمدی شروع کنم تا آنجا که به سختی پذیرفتم با کمدی فعالیت جدیام را آغاز کنم. در همه تئاترهایی که کار کرده بودم، نقش کمدی نداشتم و فکر نمیکردم که بتوانم در این زمینه موفق شوم ولی شدم و الان هم راضی هستم. واقعا باید بگویم من خیلی آدم خوششانسی بودم که با مهران مدیری کار کردم. اگر آغاز فعالیتم با او نبود، انقدر دیده نمیشدم. در واقع با مهران مدیری دیده شدم که کارگردان بزرگی مانند آقای جعفری جوزانی نقش جدی و خوبی را در سریالی عظیمی مانند «در چشم باد» به من داد.
هیچ چیز بین پسرعمهزا و پیرمردهایی که در سریالهای مهران مدیری نقش آنها را به خوبی ایفاء کردهاید، مشترک نیست. دقیقا میخواهم بگویم هیچ ربطی به هم ندارند. چه شد که از تیم ایرج طهماسب و حمید جبلی سر درآوردید؟
آشنایی با ایرج طهماسب یکی دیگر از شانسهای بزرگ زندگی من است. او و حمید جبلی الان دیگر جزو بهترین دوستان من هستند.اواخر سال ۸۷ یک روز حبیب رضایی با من تماس گرفت و گفت که آقای طهماسب خواسته که به دفتر بیایی و برای یک کار عروسکی تست بدهی، من هم رفتم. آنجا آقای طهماسب گفت تلویزیون از ما میخواهد پس از سالها دوباره کلاهقرمزی را روی آنتن ببریم و ما هم یک عروسک به نام «پسرعمهزا» را به جمعمان اضافه کردهایم و میخواهیم صدایش را شما بگویی، من هم گفتم با کمال میل!
پس از آن، یک ماه هر روز ما و عروسکگردانها با هم تمرین میکردیم و صداهای مختلف را روی عروسکها میگذاشتیم تا سرانجام، آقای طهماسب گفت این خنگبازی، خندهها و «ها» گفتن را برای «پسرعمهزا» نگهدار.
دو سه روز اولی که «کلاهقرمزی ۸۸» را ضبط میکردیم، صدایم این که الان هست، نبود و بیشتر شبیه کلاهقرمزی صحبت میکردم. آن اوایل پسرعمهزا حتی صحبت هم نمیکرد اما هرچه کردم دیدم نمیتوانم حرف نزنم! و همین شد که یواش یواش عروسک زبان بسته، زبان باز کرد و به این وضعیتی که امروز میبینید، افتاد!
برای ما که کلاهقرمزی بخشی از کودکی یا نوجوانیمان را تشکیل میدهد، حتی قرار گرفتن کنار این عروسک هم جذاب و هم هیجان دارد. این هیجان در بین تیم هم وجود دارد؟
من آدمی هستم که تمام وقتم را یا در دفتر روی آلبومهایم کار میکنم، یا جلوی دوربین هستم و یا در خانه. در واقع باید بگویم دفتر «صحرا فیلم» (دفتر تهیهکننده مجموعههای تلویزیونی و سینمایی کلاهقرمزی) تنها دفتری بود که ترجیح میدادم وقتم را آنجا بگذارنم و از وجود ایرج طهماسب و حمید جبلی لذت ببرم، آنها دنیای تجربه هستند.
جبلی یک هنرمند عجیب و غریب است! شاید باورتان نشود اما عکاس خیلی خوبی است که حتی از قبل از انقلاب هم عکاسی میکرده اما یک بار هم نمایشگاه نگذاشته است. مجسمه میسازد، نقاش خوبی است و خیلی چیزهای دیگر؛ کلا حمید جبلی خیلی تجربه دارد. یا تنها یک حرف ایرج طهماسب باعث شد من آلبوم موسیقیام را برای قشر نوجوان کار کنم، او یک روانشناس واقعی است.
میتوانید بگویید طهماسب چه گفت یا اینکه خصوصی است؟!
طهماسب میگفت روی بچهها کار کنید. اگر برای بچهها کار کنید، فرد وقتی هنوز بچه است، طرفدارت میشود؛ بزرگ شد باز هم طرفدارت است؛ بچهدار شد طرفدارت است و اتفاقا بچهاش هم طرفدارتوست و همینطور تا آخر عمر طرفدار داری. یعنی همین کاری که او با کلاهقرمزی و پسرخاله انجام داد.
واقعا فکر میکنید چرا جذابیت کلاهقرمزی در تمام این سالها کم نشده است؟
مغز متفکر مجموعه کلاهقرمزی طهماسب است. او کودک را خوب میشناسد و اگر بهتر بگویم یک روانشناس کودک است. مثلا ما که بزرگ شدهایم دیگر نمیفهمیم لذت دیدن یک توپ پلاستیکی یا بادکنک برای بچه چقدر زیاد است. ما دیگر از دیدن توپ پلاستیکی لذت نمیبریم. اما شما همین توپ را داخل دکور بگذارید که نتواند آن را بردارد، بچه از حسرت آن توپ که نمیتواند بَرَش دارد دیوانه میشود. اینها حرفهای طهماسب است.
میخواهم بگویم، این چیزها را ما فراموش کردهایم اما طهماسب خیر. به همین دلیل کاری که میکند، میگیرد و هم بچهها و هم بزرگترها دوستش دارند. کلا به نظرم کارهای کودکی که نمیگیرد خلأ روانشناسی کودک دارد وگرنه شما میبینید، فلان عروسک قیافه بامزه و بانمکی دارد، صدایش هم خوب است، پس چرا نمیگیرد؟ چون بچگیاش کم است.
البته ما هم در کلاهقرمزی عروسکهایی داریم که برای بزرگترها طراحی شدهاند مانند آقای همساده یا فامیل دور (البته فامیل دور خودش بچهای است که سبیل دارد!) اما اینها همه کنار کلاهقرمزی جمع میشوند که سوپر استار جمع است و اتفاقا بخش کودکی کار هم روی او سوار شده است.
به قول شما «کلاهقرمزی» سوپراستار جمع است و حمید جبلی صداپیشگیاش را دارد و بداهههای خلاقانه میگوید. از سوی دیگر میگویید مغز متفکر جمع، ایرج طهماسب است. واقعا کدامیک بیشتر باعث شدند که کلاهقرمزی به اینجا برسد؟
جبلی خیلی در کار دخیل است و نظر میدهد. واقعا این دو نفر با هم هستند، اما بگذارید یک مثال بزنم. فیلمهای که حمید جبلی ساخته را مرور کنید: «خواب سفید»، «پسرمریم». فیلمهای جبلی تقریبا فیلمهای روشنفکری است و مخاطب خاصتری دارد. در واقع دغدغهاش آن تیپ فیلمسازی است اما طهماسب خیر. طهماسب فیلمهایش عامیانهتر و سرگرمیسازتر است.
به همین دلیل در کلاهقرمزی من نقش طهماسب را در طراحی شخصیتها بیشتر دیدم. یعنی مثلا میگوید این بار آدمی را بیاوریم که هرچه بلا به سرش میآید بخندد، ایدهاش شد «آقای همساده» و گرفت.
آقای هدایتی! یکی از ویژگی شخصیتهایی که شما تاکنون بازی کردهاید، تکه کلامهایی بوده که اتفاقا در بین مردم خیلی رواج پیدا کرد. «هااا» گفتنها کشدار پسرعمهزا هم خیلی گرفته است. ایده این تکهکلامها با خودتان است یا کارگردان؟
ما در کلاهقرمزی، همه با هم مینشینیم و موضوع و داستانی را انتخاب میکنیم و سپس صداپیشهها درباره آن موضوع شروع به حرفزدن میکنند. اگر حاصل کار خوب شد آن را پرورش میدهیم اما اگر نه میگذاریمش کنار. اما در کل دیالوگ کتبی نداریم و همه حرفهایی که رد و بدل میشود بداهه است؛ یعنی هرچه ذهن چرندگوتری داشته باشی موفقتر هستی. به همین دلیل، عروسکهایی مانند «فامیل دور» یا «آقای همساده» گل میکنند.
«هااا» گفتنها از کجا آمد؟
همان زمان که تمرین میکردیم، برای پسرعمهزا تکه کلامها را گفتم اما رد شدم و فراموش کرده بودم اما طهماسب یادش ماند و گفت این خوب است، نگهشدار. طهماسب میگفت خوب میشود اگر کسی پسرعمهزا را صدا زد بهجای جواب بگوید «ها»! یا وقتی خودش را به نفهمی میزند هم بگوید «ها، ها، ها». در واقع همه تکهکلامها همکاری مشترک است، همه با هم نظر دادهایم تا شخصیت شکل بگیرد. یعنی همه با هم کمک میکنیم تا چارچوب شخصیت مشخص شود و پس از آن دیگر تو میشوی نگهبانش که میتوانی در آن قالب، بداهه بگویی.
در کارهای مهران مدیری هم همینطور است؟
خیر. در کارهای مهران مدیری، تکهکلامها ناگهانی و به صورت بداهه شکل میگیرند. خوبی کارهای مدیری این است که میتوانی حاصل کارت را همان شب از تلویزیون ببینی. یعنی میبینی که این بداهه خوب بود یا نه. اگر خوب بود نگهش میداری و اگر نبود میاندازی دور.
اما بگذارید یک راز کمدی را برایتان بگویم: «تکرار، تکرار، تکرار». مثلا شما اگر در فواصل مختلف یک کلمه را تکرار کنی در نهایت باعث میشود مردم از خنده رودهبُر شوند! امتحانش کنید، میگیرد! تکرار زیاد یک کلمه، آن را به هویت کاراکتر متصل میکند. من در اکثر کارهایم تکه کلام داشتم به جز «قهوه تلخ» که عمدا نخواستم تکه کلام داشته باشم.
صداپیشگی و کار کردن با عروسکگردان برایتان سختتر بود یا بازی جلوی دوربین؟
کار عروسکی سختتر است. چون وقتی شما جلوی دوربین هستی تمام اجزای بدنت را در اختیار میگیری؛ از میمیک صورت و نگاه کردن گرفته تا حرکت فیزیکی اندام، اما در کارهای عروسکی اصلا این طور نیست. شما فقط صدا را میگویی و فرد دیگری عروسکگردانی میکند و گاها بین تو و عروسکگردان چند متری فاصله وجود دارد. حتی شاید گاهی اصلا مجبور شوی عروسکت را از مونیتور پشت صحنه نگاه کنی. اینها کار را سخت میکند.
هماهنگی صداپیشه و عروسکگردان هم باید سخت باشد.
بله. بگذارید با یک مثال توضیح بدهم. ممکن است عروسکگردان هنگام ضبط برنامه حرکتی انجام دهد که در ذهن من نباشد. طبیعتا نمیشود بگویم حالا صبر کنید که من فکر کنم و ببینم متناسب با این حرکت چه باید بگویم! صداپیشه باید همان جا و فیالبداهه دیالوگی مناسب را بگوید. این مساله برای عروسکگردان هم وجود دارد. در کارهای بداهه ممکن است من چیزی بگویم که اصلا در ذهن عروسکگردان نباشد، حالا او باید درجا حرکتی را متناسب با دیالوگ من طراحی کند، طوری که بیننده فکر کند عروسکگردان و صداپیشه یکنفر هستند، این خیلی سخت است.
حالا انصافا بخش صداپیشگیاش سختتر است یا عروسکگردانی؟
عروسکگردانی بسیار بسیار سخت است. اگر بخواهم راستش را بگویم واقعا کارشان سختتر از صداپیشههاست. صداپیشهها روبروی میکروفن مینشینند و یک لیوان آب هم جلوش است اما عروسکگردان زجری میکشد بنده خدا! هرچه عروسک پرحرفتر باشد، بیشتر زجر میکشد.
عروسکگردان پسرعمهزا که بود؟
عروسکگردان پسرعمهزا امیر سلطاناحمدی و عروسکگردان کلاهقرمزی خانم دنیا فنیزاده بودند.
این هماهنگی فوقالعاده بین عروسکگردان و صداپیشه چگونه به دست میآید؟
با تمرین. آقای طهماسب همیشه ۱۰ ـ ۱۵ روز قبل از آغاز کار، برای بچهها تمرین میگذارد تا شخصیتهایی که کار میکردیم یادمان بیاید و ارتباط بین صداپیشه و عروسکگردان دوباره شکل بگیرد.
باز هم مثالی در این مورد میزنم. به نظر من خانم دنیا فنیزاده بهترین عروسکگردان در ایران است. حمید جبلی نفس میکشد، او به عروسک عکسالعمل میدهد، انقدر سریع. این یعنی چه؟ فنیزاده دیگر با عروسکش یکی شده است و جانش جان عروسکی است که پشت آن قرار گرفته.
کمی هم درباره «کلاهقرمزی و بچهننه» بگویید. استقبال مردم چطور بوده؟ کسی متوجه میشود شما، صداپیشه پسرعمهزا هستید؟
جالب است بگویم که خیلی از مردم و حتی خیلی از همکارانم هنوز نمیدانند که صدای پسرعمهزا برای من است! برای من جالب است که همکارانم هم نمیدانند و وقتی متوجه این موضوع میشوند کاملا تعجب میکنند.
درباره سوالتان پیرامون استقبال مخاطب هم، من بیشتر از طریق سایت اینترنتیام، نظر مخاطبان را متوجه میشوم. در کل درباره همه مجموعههای کلاهقرمزی تاکنون هیچ نظر آزاردهندهای نشنیدهام. هرچه به گوشم رسیده مثبت و سرشار از انرژی بوده است.
یکی از نقدهایی که مطرح میشود، فارغ از درست یا غلط بودنش، درباره پایین آمدن کیفیت دیالوگها، همبندی پلانهای مختلف، موضوعات مطرح شده و … در فیلم سینمایی «کلاهقرمزی و بچهننه» در مقایسه با نسخه مجموعه تلویزیونیاش است. چیزی در اینباره شنیدهاید؟
این اتفاقی که در مقابل مجموعه تلویزیونی میگویید افتاده، طبیعی است. چون در نسخه تلویزیونی شما چندین قسمت میبینید و با آن جلو میآیید.
مثلا در عید امسال شما ۱۳ قسمت کلاهقرمزی دیدید، اما در نسخه سینمایی فقط ۹۰ دقیقه وقت داریم و بعد پرده را میکشند و تمام. پس زمان زیادی برای چرندگویی و بداههپردازی نیست. در نسخه سینمایی ما اصلا بداههپردازی نداشتیم و کاملا براساس فیلمنامه جلو میرفتیم چون باید براساس یک زمان مشخص کار میکردیم و فیلم را جلو میبردیم. حالا در قالب فیلمنامه من و حمید جبلی کمی دیالوگها را پس و پیش میکردیم، اما زیادتر و کمتر نه. بنابراین من اسم این اتفاقی که گفتید را افت کیفیت نمیگذارم، بلکه به نظرم این خصوصیت مدیوم سینماست.
البته فکر میکنم شرایط کار در محیط استودیو خیلی راحتتر باشد تا در محیط باز، آن هم در زمستان شمال تهران.
بله دقیقا. «کلاهقرمزی و بچهننه» از این حیث خیلی فیلم سختی بود. کار عروسکی به خودی خود سخت است، حالا تصور کنید که لوکیشنهایتان هم سخت باشد و شما بخواهید در دل زمستان آن هم در هوای آزاد کار کنید. هرچه لباس میپوشیدیم باز هم کم بود.
واقعا تصور کار کردن در آن سرما در شهرک دفاع مقدس یا در خانه خرابه روی تپهای که انتهای بلور ارتش بود، خیلی سخت است. شاید باورتان نشود اما از پایین تپه تا بالای آن که لوکیشن خانه خرابه فیلم بود، حدود چهار درجه اختلاف دما داشتیم، اصلا یک وضعیتی! حالا من وقت داشتم کنار آتش بایستم اما شرایط عروسکگردان ها خیلی بد بود. بنده خداها مجبور بودند روی زمین به آن سردی و یخ زدگی دراز بکشند و کار کنند.
اما نتیجه کار خوب شده است…
باید خوب میشد. چون کار کلاهقرمزی است، ۱۷ ـ ۱۸ سال سابقه و طرفدار فراوان دارد، اینها همه یک طرف. از طرف دیگر آقای طهماسب سلیقه خاصی دارد و به راحتی از کنار سکانسها و پلانها نمیگذرد. آنچه میگیریم باید راضیاش کند، پس نتیجه باید خوب میشد.
خب! کمی هم برویم سراغ مهران مدیری و «قهوه تلخ». تیپ پیرمردهای سریالهای مدیری را بیشتر دوست داشتید یا پسرعمهزا و شیطنتهای بچهگانهاش را؟
(چند ثانیهای فکر میکند) واقعا نمیتوانم انتخاب کنم چون هر کدامشان لذتهای عجیبی به من دادهاند، هرکدام یکجور.
پسرعمهزا من را درمان کرد و به دوران کودکی برد. او باعث شد من دوران کودکیام را کنکاش کنم که ببینم چه چیزهایی را دوست داشتم، چیزهایی که بعد از این همه سال فراموششان کرده بودم. من با پسرعمهزا دوباره بچه شدم. به همین دلیل است که میگویم نمیتوانم انتخاب کنم. هر کدام از شخصیتهایی که بازی میکنم را مردم بیشتر دوست داشتهباشند، برای بالاتر میرود.
حالا مردم کدام شخصیتتان را بیشتر دوست دارند؟
هر شخصیت طرفداران خودش را دارد.ببینید! بحث این است که کلاهقرمزی از قبل بوده و من از شهرت و جاافتادگی تیم طهماسب ـ جبلی استفاده میکنم (یا شاید اسمش را بگذارند سوء استفاده!) اما شخصیتهای مدیری از قبل ساخته نشدهاند.
اما خود مهران مدیری در طنز یک برند است.
بله. کاملا درست است اما کاراکترها در کارهایش تکرار نشدهاند. ولی کاراکترهای کلاهقرمزی سالهاست است که اجرا میشوند، یعنی در ذهن مردم جا افتادهتر هستند.
وضعیت بخش پایانی «قهوه تلخ» به کجا رسید؟ تمامش نمیکنید؟
ما یک بخش دیگر داریم که آقای مدیری باید بیاید تا بگیریم و پرونده قهوه تلخ بسته شود. ایشان الان سرصحنه فیلمبرداری «قلب یخی» است و باید صبر کنیم که کمی سرش خلوت شود.
البته الان سری ۳۴ «قهوه تلخ» وارد بازار شده است. سه مجموعه دیگر داریم تا سریال به پایان برسد. الان دو سری از سه سری باقیمانده آماده توزیع در بازار است. تا آن زمان هم احتمالا کمی سر مهران مدیری خلوتتر میشود و پرونده «قهوه تلخ» را میبندد.
وقفههایی که در توزیع «قهوه تلخ» بود، باعث شده که برخی بگویند شاید چند قسمت پایانی ساخته نشود.
انصافا «قهوه تلخ» مشکلات زیادی داشت که یکی از آنها مشکل پروانه کار بود. وزارت ارشاد پروانه کلی «قهوه تلخ» را لغو کرد و از آن به بعد ما باید قسمت به قسمت پروانه کار بگیریم.
سرجریان ورود شخصیتها به زمان حال؟
من خیلی جریانش را نفهمیدم چون روال ما همان روال قبل بود. گویا سیاستها تغییر کرد و گفتند باید برای هر قسمت پروانه جداگانه بگیرید. به این ترتیب، آنها هر قسمت را نگاه میکردند و اگر اصلاحیه لازم داشت میگفتند. سپس پروانه و مجوز تکثیر میدادند. این خودش زمان زیادی میبرد چون اگر یک روز پروانه کارتان دیرتر صادر شود کارخانه، تکثیر کار شما را یک هفته عقب میاندازد. همه بدقولیهایمان به این دلیل بود.
کلا «قهوه تلخ» پر از شایعه بود. حتی شایعات هنگام توقف پروژه تا جایی پیش رفت که برخی میگفتند مهران مدیری دلزده و افسرده شده است. این شایعات به گوش شما هم میرسید؟ اصلا شایعه بود یا واقعیت؟
بگذارید برایتان سادهاش کنم. دلیل همه این «شایعات» این بود که وزارت ارشاد مجوز انتشار «قهوه تلخ» را کلا لغو کرده بود. یعنی دیگر اصلا قهوه تلخی نباشد! هیچ کس هم نفهمید چرا. بعد از آن ماهها دوندگی شد تا کار ادامه پیدا کند. بالاخره مردم قسمتهای مختلف را خریداری و برای دیدنش وقت و هزینه گذاشته بودند. خیلی تلاش شد که به احترام مردم کار دوباره از سر گرفته شود تا اینکه بالاخره گفتند مجوز میدهیم اما قسمت به قسمت. این پروسه ۶ ماه طول کشید و پروژه در این مدت کاملا تعطیل بود.
در این شرایط تصور کنید پروژه به آن بزرگی هیچ بازگشت سرمایهای نداشت تا بتواند ادامه پیدا کند.
مشکل ارشاد با احتمال انطباق برخی دیالوگها با شرایط روز جامعه بود؟
شاید بله. نمیدانم شاید هم نه. شاید برخی فکر کردند در این کار خیلی پول درآمده است در صورتی که اینطور نبود. تبلیغات وسیع «قهوه تلخ» و … هزینههای زیادی داشت.
گفته میشد که مهران مدیری برای هر قسمت از «قهوه تلخ» چهار، پنج میلیارد تومان درآمد دارد!
(میخندد) کاش در بیاورد. کاش این رقمها باشد که در آینده بتواند کاری که باب میلش است را بسازد. اما واقعا باید به همه دوستان بگویم نه بابا رقمی که مردم میگویند خیلی رقم عجیب و غریبی است، اصلا از این خبرها نیست و چنین پولهایی رد و بدل نمیشود.
بالاخره خیلیها حساب و کتاب میکنند که پشت جلد قیمت زدهاید ۲۵۰۰ تومان و نتیجه میگیرند که نصف هر مجموعه سود است! کلا باید در این دو سال، کل تیم میلیاردر شده باشند!
نمیدانم چطور این سوء تفاهمها کنار میرود. باور کنید خیلی از بازیگرها مستاجر هستند. واقعا این سوء تفاهمها ما را از مردم دور میکند. من همینجا اعلام میکنم که به خدا من هنوز هم مستاجرم و اصلا چنین پولهایی که گاهی گفته میشود، در سینما و تلویزیون رد و بدل نمیشود.
بگذارید این را هم بگویم. «قهوه تلخ» یک پروژه کار آفرین بوده و چهار هزار نفر از کنار این پروژه شغل دارند. از ۱۵۰ نفری که در لوکیشن هستند بگیرید تا کسی که در کارخانه سیدی را در وَلت میگذارد یا آنکه پاکتها را بستهبندی میکند و … یکبار آقای گلیان (یکی از تهیهکنندگان «قهوه تلخ») لیستی آورد که بر اساس آن حقوقها و دستمزدهایی که باید برای پروژه بدهد را حساب میکرد. در آن لیست حدودا چهار هزار نفر اسم بود.
جدای از اینها، فقط اجاره ساختمان محل لوکیشن ما ماهیانه ۲۰ یا ۲۵ میلیون تومان است. تهیهکنندگان و سرمایهگذاران پروژه تازه از ۵-۶ سری قبل به سوددهی رسیدهاند. یعنی یکسال و اندی فقط و فقط هزینه کردند.
به عنوان پرسش آخر، برای کار کردن با مهران مدیری راحتتر هستید یا با ایرج طهماسب؟ میگویند هر دو کمی بداخلاق هستند!
(میخندد). نه بابا! اصلا بداخلاق نیستند! من با هر دو راحت هستم چون اجازه میدهند هر کاری که دوست دارم، جلوی دوربین بکنم.
هم مهران مدیری و هم ایرج طهماسب در ژانر خودشان جزو بزرگان و افراد متبحر سینما و تلویزیون کشور محسوب میشوند. بنابراین کار کردن با هر دو لذت بخش است.
میگویند آنکه میخندد یک درد دارد و آنکه میخنداند هزار و یک درد. کمدین دردها را میبیند و آنها را برای دیگران تبدیل به کاریکاتور و خنده میکند. پس میتواند فردی عمیقتر و جدیتری باشد.


آثار :

آلبومهای موسیقی

  • برگ و باد به عنوان خواننده
  • ماه میخنده به عنوان خواننده و آهنگساز
  • دلگیرم
  • دنیا کوچیکه
  • با تو آرومم
  • مشتاق
  • سایه
  • یادته
  • سیستانی

مجموعه‌های تلویزیونی

  1. داستان‌های نوروزی
  2. ببخشید شما؟
  3. وکیل محل
  4. رانت‌خوار کوچک
  5. قهر و آشتی
  6. نیستان
  7. پاورچین
  8. نقطه‌چین
  9. پلاک ۱۴
  10. کمین
  11. در چشم باد
  12. شب‌های برره
  13. باغ مظفر
  14. لطفا دور نزنیم
  15. مرد دو هزار چهره
  16. کلاه قرمزی ۸۸
  17. کلاه قرمزی ۹۰
  18. کلاه قرمزی ۹۱
  19. کلاه قرمزی 92
  20. کلاه قرمزی 93
  21. کلاه قرمزی 94
  22. در حاشیه

سینمایی

  1. دلقک
  2. کلاه قرمزی و بچه ننه (۱۳۹۰)
  3. تاکسی نارنجی (۱۳۸۷)
  4. کیش و مات (۱۳۸۷)
  5. بی وفا (۱۳۸۵)
  6. شام عروسی (۱۳۸۴)
  7. الهه زیگورات (۱۳۸۲)
  8. روز کارنامه (۱۳۸۱)
  9. مردی از جنس بلور (۱۳۷۷)
  10. داماد خوش قدم

تئاتر

  1. نیرنگ باری
  2. لولوی عزیز من
  3. میزان
  4. خواستگاری
  5. گوریل پشمالو
  6. دلم دریا
  7. زمانی برای کشتن
  8. دزد و مهتاب
  9. بار دیگر هابیل
  10. شب بخیر سرهنگ

شبکه خانگی

  1. داماد خوش قدم
  2. فضانوردان
  3. قهوه تلخ
  4. گنج مظفر
  5. شوخی کردم
  6. کوچه مروارید
  7. بمب خنده



کاریکاتور های کلاه قرمزی

من دیگه حرفی ندارم

عکس و کاریکاتور سریال کلاه قرمزی

کلاه قرمزی حریف می طلبد.

http://www.tanznama.com/wp-content/uploads/2014/03/kolah-ghermezi1-2.jpg

دلیل محبوبیت کلاه قرمزی

 عکس کلاه قرمزی 93

جیگر در

 عکس کلاه قرمزی 93

ملاقات کتی با کلاه قرمزی

 عکس کلاه قرمزی 93

بچگی همساده

 عکس کلاه قرمزی 93


 عکس کلاه قرمزی 93


http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/03/11/13920311162006511_PhotoL.jpg

کلاه قرمزی سینما را نجات داد

http://www.shafaf.ir/files/fa/news/1391/6/16/50042_695.jpg


http://saten.ir/wp-content/uploads/2014/03/kolah.jpg


http://www.empireoflies.ir/wp-content/uploads/2014/04/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%DB%8C%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-BBC-3.jpg

خوب بود؟

دیالوگ های فامیل دور

بازم اومدم با دیالوگ های فامیل دور البته گفته باشما بعضی هاش برای کلاه قرمزی نیست و کاملا ساختگیه.


لی لی حوضک فامیل دور

ری ری رری ری، حوضک؛ گنجشکه اومد آب بخوره، خورد تو در
اون گفت درُ وا کنیم. اون گفت ببندیم. این گفت نیمه باز بذاریم. اون گفت که با این در اگر دربند در مانند در مانند…

.........................................................................................................................................................

فامیل ترسو


فامیل دور وقتی دیوی رو دید فکر میکرد چون تو حموم آب بسیار مصرف میکنه دیوی اومده بخورتش:

گفت: چشم چشم آقای مجری من دیگه آب نمیخورم، اصراً دیگه آب مصرف نمیکنم، تمام فرکه‌های آبو میبندم، اصرا خشک خشک میرم حموم. آقای مجری بذار منو نخوره … منو نخور منو نخور…

.........................................................................................................................................................


آقای مجری: شمام که عروسی نرفتین؟
فامیل: نه آقای مجری. من بچه رو برده بودم پارک. اتفاقا آقای مجری این خیابون همین‌جوری ماشین گُر زده، دید دید دیدید دید می‌رفت
بچه فامیل: دیدید داد. دیدید داد

...................................................................................................................................................


بچه: پدررر…گشنمه!
فامیل: عزیزم پول ندارم واست شیر خشک بخرم،ما شامگاهیم میفهمی؟ شامگاه!!
مجری: ما شامگاهیم؟ تو اصلاٌ میدونی شامگاه به چی میگن؟
فامیل: بله،به ما بدبخت بیچاره ها میگن که فقط گاهی شام میخوریم!
مجری: فامیل تو ادبیات تو مدرسه چند میشدی؟
فامیل: آقای مجری یه چیزایی هست که آدم نمیتونه جلو بچه بگه،پررو میشه!
مجری:اصلاٌ کی گفته ما بدبختیم؟
فامیل: ما بدبخت نیستیم!؟ ما که پنج شیش خط پایین تر از خط فقریم! تازه اگه یارانه مونو قطع کنن کلاٌ میریم صفحه بعد!

.......................................................................................................................................................


فامیل: آقای مجری بفرمایین…این کادو رو واس شما گرفتیم…
مجری: ای بابا دستتون درد نکنه،راضی به زحمت نبودم
فامیل: اتفاقاٌ ما خودمون هم راضی نبودیم،یه جورایی در برابر عمل انجام شده قرار گرفتیم!
مجری: این چیه؟
فامیل: تسمه ماشین لباسشویی!
مجری: دستتون درد نکنه…ولی این به چه دردی میخوره؟
فامیل: گفتیم اگه دلت واس ماشین لباسشویی تنگ شد اینو ببینی خوشحال شی
مجری:ماشین لباسشویی چیزیش شده؟
فامیل: نه بابا…فقط یه کوچولو ترکیده!
مجری: دارین شوخی میکنین؟
فامیل: آقای مجری وقتی شما دمپایی پاته مگه مغز خر خوردیم یه همچین شوخی خطرناکی بکنیم؟
جیگر: جیگرم! جیگرم! جیگرم!
فامیل: همین الاغی که اینجا وایساده میگه “جیگرم” زد ماشین لباسشویی رو ترکوند! گذاشتیمش تو ماشین لباسشویی که تمیز شه،انقد اون تو جفتک زد ماشین لباسشویی منفجر شد!
مجری: این فکر کدومتون بود که جیگر رو اینجوری بشورین!؟
فامیل: آقای مجری حالا وقت بسیاره واس تعریف کردن از خلاقیت من…اول باید یه فکری به حال ماشین لباسشویی کرد
مجری: چجوری انقدر اعتماد به نفس داری!؟
فامیل: این احتمالاٌ بخاطر تغذیه ی مناسبمه!

......................................................................................................................................................


کلاه قرمزی: بیاین اسم فامیل بازی کنیم
فامیل دور: چی؟! اسم فامیر بازیه مگه ؟!
کلاه قرمزی: پس چیه ؟
فامیل: یه کار اداری! اسم: فامیر؛ فامیر: دور. بازیه؟! بازیایی می‌کنیدا

......................................................................................................................................................


مجری: فامیل دور چرا ببعی رو گذاشتی رو سرت!؟
فامیل: آقای مجری امروز یه دکتره تو ماهواره میگفت اگه
پشکل گوسفند بمالین رو سرتون موهاتون دوباره درمیاد
ببعی: دَدی انقد حرف نزن تمرکزم بهم میریزه!
فامیل: سیرداغ ببینم! ۲ساعته داری تلاش میکنی هنوز موفق نشدی! من از بچگی آرزوم بوده مو داشته باشم،تو آخرش گند میزنی به آرمانهای من!
ببعی: دستشوییم نمیاد…
فامیل: به آبشار فکر کن…نه نه اون مال یه چیز دیگه س…به وضعیت اقتصادیمون فکر کن! ولی فقط به وضع ده یازده سال پیش فکر کنی ها،میترسم اگه به جلوتر فکر کنی کل هیکلم مو دربیاره!
مجری: آخه آدم واس خوشگلی هر کاری میکنه؟ واقعاٌ عقل هم چیز به درد بخوریه!
فامیل: نه آقای مجری……تو این دوره زمونه ای که مردم عقلشون به چشمشونه پشکل بیشتر به درد آدم میخوره!

......................................................................................................................................................


آقای مجری: اصلا میدونی دوربین چیه؟
فامیل دور: آقای مجری هه ه ه ه ه چه حرفایی میزنید !
نخوردیم نون گندم ولی دیدیم دسته مردم . . .
یکی از اجداد ما که توی شهر دور زندگی میکرد از دور رفت خارج بسیار هم دور شد برای این که دور رو بببینه این دستگاه رو ساخت . . .

......................................................................................................................................................


فامیل: مرغ مینا که تخم می‌ذاره تو خونشونه! چه حرفایی می‌زنین!
مجری: اون که تخم می‌ذاره که مرغ معمولیه!
فامیل: مرغ مینا اسمش که مرغ مینا نیس ، مارِ مینائه!
مجری: مااااار چیه؟ مار چه ربطی …
فامیل: مار کاری ندارم آقای مجری! می گم مارِ؛ یَنی مارِ منه ، مارِ توئه!
مجری: آها مال منه، مال توئه!
فامیل: بَرَ! مارِ مینا داریم، مارِ چه می‌دونم، حَسن، یکی دیگه، هر کی! مَثَرن مرغ مسعود! مثرن اگه پسرعمه مرغ داشت می‌شد مرغ پسرعمه!

......................................................................................................................................................


قای مجری: سفره هفت سین هفتا چیز میگذازیم که با سین آغاز میشن.. سمبل ما کو؟
فامیل دور: سمبل سفید.. ببین گراشو فرفرفر چقد گر(گل) داده؟ یه کپه گر
ببعی: سمبلم
آقای مجری این ببعیه .. چی شده؟
چی شده.. سیر داغ … چی شده… سیر دغ..(ریتم دار)
جیگر: سمبلو خورده..
فامیل دور: عجب خریه ها..
جیگرم جیگرم جیگرم
اگه تو جیگری اینم سمبله..
درواقع آب بسیار داده بودیم پروار شده بود جاش تنگ شده بود گذاشتیم در میان سفره..
آقای مجری: ببعی چرا خوردیش؟
ببعی: آقای مجری هوس کردم!
پسر عمه زا: اونجایی که ما زندگی می کنیم حیوونم میزاریم وسط سفره..
آقای مجری: شما میزارید ما نمیزاریم
پسر عمه زا: شما هم میزارید… پس اون ماهی چیه وسط سفره؟ ماهی حیوان نیست؟
آقای مجری: من یه وسیله ای دارم وقتی به بچه ها نشون میدم خودشون روشن میشن… اسمش دمپاییه
فامیل دور: آقای مجری این همه وسیله روشنایی داریم با اون چرا؟ یعنی دمپایی رو میزنی به برق…

.....................................................................................................................................................

خوب بود؟

سوتی های کلاه قرمزی 2








اینو خودمم ندیدم یک بار که داشتیم با خواهر کوچکم می دیدیم اون پیدا کرد.ماشاالله تو زمینه ی رو کردن دست عروسک گردان توی برنامه های عروسکی به من رفته

فکر نکنم دیگه چیزی گیر بیارم ولی بهتر چیزی گیر نیاد که من وسوسه نشم بزارمشان.البته برای سال 92 از همه ی سال ها بیشتر پیدا کردم ولی برای 93 فقط یک دونه بالایی هست.